کد مطلب:2518
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:466
درس ششم
اشاعره
از دروس گذشته روشن شد كه افكار و اندیشه هایی كه منجر به مكتب اعتزال
گشت از نیمه دوم قرن اول هجری آغاز شد . روش اعتزال در حقیقت عبارت
بود از به كاربردن نوعی منطق و استدلال در فهم و درك اصول دین . بدیهی
است كه در چنین روشی اولین شرط ، اعتقاد به حجیت و حریت و استقلال عقل
است . و نیز بدیهی است كه عامه مردم كه اهل تعقل و تفكر و تجزیه و
تحلیل نیستند ، همواره " تدین " را مساوی با " تعبد " و تسلیم فكری
به ظواهر آیات و احادیث و مخصوصا احادیث می دانند و هر تفكر و اجتهادی
را نوعی طغیان و عصیان علیه دین تلقی می نمایند ، خصوصا اگر سیاست وقت
بنا به مصالح خودش از آن حمایت كند و بالاخص اگر برخی از علماء دین و
مذهب این طرز تفكر را تبلیغ نمایند ، و بالاخص اگر این علماء خود واقعا
به ظاهر گرایی خویش مؤمن و
معتقد باشند و عملا تعصب و تصلب بورزند . حملات اخباریین علیه اصولیین و
مجتهدین ، و حملات برخی از فقهاء و محدثین علیه فلاسفه در جهان اسلامی از
چنین امری ریشه می گیرد .
معتزله علاقه عمیقی به فهم اسلام و تبلیغ و ترویج آن و دفاع از آن در
مقابل دهریین و یهود و نصاری و مجوس و صابئین و مانویان و غیر هم داشتند
و حتی مبلغینی تربیت می كردند و به اطراف و اكناف می فرستادند . در همان
حال از داخل حوزه اسلام وسیله ظاهرگرایان كه خود را " اهل الحدیث " و
" اهل السن" " می نامیدند تهدید می شدند و بالاخره از پشت خنجر خوردند و
ضعیف شدند و تدریجا منقرض گشتند .
علیهذا در آغاز امر ، یعنی تا حدود اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم ،
یك مكتب كلامی معارض با معتزله آن گونه كه بعدها پیدا شد وجود نداشت .
تمام مخالفتها با این نام صورت می گرفت كه افكار معتزله بر ضد ظواهر
حدیث و سنت است . رؤساء اهل حدیث مانند مالك بن انس و احمد بن حنبل
اساسا بحث و چون و چرا و استدلال را در مسائل ایمانی حرام می شمردند . پس
نه تنها اهل السنه یك مكتب كلامی در مقابل معتزله نداشتند ، بلكه منكر
كلام و تكلم بودند .
در حدود اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجری پدیده تازه ای رخ داد و
آن اینكه شخصیتی بارز و اندیشمند كه سالها در نزد قاضی عبدالجبار معتزلی
مكتب اعتزال را فرا گرفته و در آن مجتهد و صاحب نظر شده بود ، از مكتب
اعتزال رو گرداند و به مذهب اهل السنه گرایید و چون از طرفی از نوعی
نبوغ خالی نبود و از طرف
دیگر مجهز بود به مكتب اعتزال ، همه اصول اهل السنه را بر پایه های
استدلالی خاصی بنا نهاد و آنها را به صورت یك مكتب نسبتا دقیق فكری در
آورد . آن شخصیت بارز ابوالحسن اشعری متوفا در حدود 330 هجری است .
ابوالحسن اشعری - بر خلاف قدمای اهل حدیث مانند احمد بن حنبل - بحث و
استدلال و به كار بردن منطق را در اصول دین جایز شمرد و از قرآن و سنت بر
مدعای خود دلیل آورد . او كتابی به نام " رساله فی استحسان الخوض فی
علم الكلام " نوشته است ( 1 ) .
اینجا بود كه اهل الحدیث دو دسته شدند : " اشاعره " یعنی پیروان
ابوالحسن اشعری كه كلام و تكلم را جایز می شمارند ، و " حنابله " یعنی
تابعان احمد بن حنبل كه آن را حرام می دانند . در درسهای منطق گفتیم كه
ابن تیمیه حنبلی كتابی در تحریم منطق و كلام نوشته است ( 2 ) .
معتزله از ناحیه دیگر نیز منفور عوام شدند ، و آن ، غائله " محنت ة
بود زیرا معتزله بودند كه با نیروی خلیفه مأمون می خواستند مردم را به زور
تابع عقیده خود در حادث بودن قرآن بنمایند ، و این حادثه به دنبال خود
كشتارها و خونریزیها و زندانها و شكنجه ها و بی خانمانیها آورد كه جامعه
مسلمین را به ستوه آورد . عامه مردم ، معتزله را مسؤول این حادثه
می دانستند و این جهت سبب بیزاری بیشتر مردم از مكتب اعتزال شد .
پاورقی :
. 1 این رساله در ذیل كتاب " اللمع " او چاپ شده است و عبدالرحمن
بدوی همه آن را در جلد اول " مذاهب الاسلامیین " صفحات 15 - 26 نقل
كرده است .
. 2 رجوع شود به كتاب " ابن تیمیه " تألیف محمد ابوزهره .
ظهور مكتب اشعری بدین دو جهت مورد استقبال عموم قرار گرفت . بعد از
ابوالحسن اشعری شخصیتهای بارز دیگر در این مكتب ظهور كردند و پایه های
آنرا مستحكم كردند . از آن میان قاضی ابوبكر باقلانی معاصر شیخ مفید و
متوفای در سال 403 و ابواسحاق اسفراینی كه در طبقه بعد از باقلانی و سید
مرتضی به شمار می رود ، و دیگر امام الحرمین جوینی استاد غزالی وخود امام
محمد غزالی صاحب " احیاء علوم الدین " متوفا در 505 هجری و امام
فخرالدین رازی را باید نام برد .
البته مكتب اشعری تدریجا تحولاتی یافت و مخصوصا در دست غزالی رنگ
كلامی خود را كمی باخت و رنگ عرفانی گرفت ، و وسیله امام فخررازی به
فلسفه نزدیك شد . بعدا كه خواجه نصیرالدین طوسی ظهور كرد و كتاب تجرید
الاعتقاد را نوشت ، كلام بیش از نود درصد رنگ فلسفی به خود گرفت . پس
از " تجرید " همه متكلمین اعم از اشعری و معتزلی از همان راهی رفتند كه
این فیلسوف و متكلم بزرگ شیعی رفت .
مثلا كتابهای " مواقف " و " مقاصد " و شروح آنها همه رنگ " تجرید
" را به خود گرفته اند . در حقیقت باید گفت هر اندازه فاصله زمانی
زیادتر شده است اشاعره از پیشواشان ابوالحسن اشعری دور شده و عقاید او
را به اعتزال یا فلسفه نزدیكتر كرده اند . اكنون فهرست وار عقاید ة
اشعری " را كه از اصول اهل السنه دفاع كرده و یا به نحوی عقیده اهل
السنه را تأویل و توجیه كرده است ذكر می كنیم :
الف . عدم وحدت صفات با ذات ( بر خلاف نظر معتزله و فلاسفه ) .
ب . عمومیت اراده و قضاء و قدر الهی در همه حوادث ( این نیز بر خلاف
نظر معتزله ولی بر وفق نظر فلاسفه ) .
ج . شرور ، مانند خیرات ، از جانب خدا است . ( البته این نظر به
عقیده " اشعری " لازمه نظر بالا است ) .
د . مختار نبودن بشر و مخلوق خدا بودن اعمال او ( این نظر نیز به عقیده
" اشعری " لازمه نظر عمومیت اراده است ) .
ه . حسن و قبح افعال ذاتی نیست ، بلكه شرعی است . همچنین عدل ، شرعی
است نه عقلی ( بر خلاف نظر معتزله ) .
و . رعایت لطف واصلح بر خدا واجب نیست . ( بر خلاف نظر معتزله ) .
ز . قدرت انسان بر فعل ، توأم با فعل است نه مقدم بر آن . ( بر خلاف
نظر فلاسفه و معتزله ) .
ح . تنزیه مطلق ، یعنی هیچگونه شباهت و مماثلت میان خدا و ما سوا
وجود ندارد . ( بر خلاف نظر معتزله ) .
ط . انسان آفریننده عمل خود نیست ، اكتساب كننده آن است . ( توجیه
نظر اهل السنه در باب خلق اعمال ) .
ی . خداوند در قیامت با چشم دیده می شود . ( بر خلاف نظر فلاسفه و
معتزله ) .
یا . " فاسق " مؤمن است . ( برخلاف نظر خوارج كه مدعی كفر فاسق
بودند و برخلاف نظر معتزله كه به منزله بین المنزلتین قائل بودند ) .
یب . مغفرت خداوند بنده ای را ، بدون توبه هیچ اشكالی ندارد همچنانكه
معذب ساختن مؤمن بلا اشكال است . ( بر خلاف نظر
معتزله ) .
یج . شفاعت بلا اشكال است . ( بر خلاف نظر معتزله ) .
ید . كذب و تخلف وعده بر خدا جایز نیست .
یه . عالم حادث زمانی است . ( بر خلاف نظر فلاسفه ) .
یو . كلام خدا قدیم است ، اما كلام نفسی نه كلام لفظی . ( توجیه نظر اهل
السنه ) .
یز . افعال خدا برای غایت و غرض نیست . ( بر خلاف نظر فلاسفه و
معتزله ) .
یح . تكلیف مالایطاق بلا مانع است . ( بر خلاف نظر فلاسفه و معتزله ) .
ابوالحسن اشعری از افراد كثیر التألیف است . گفته اند متجاوز از
دویست كتاب تألیف كرده است . در حدود صد كتاب از او در تذكره ها نام
برده شده است ولی ظاهرا اكثر آن كتابها از میان رفته است . معروفترین
كتاب او كتاب " مقالات الاسلامیین " است كه چاپ شده و تا حد زیادی
مشوش و نامنظم است . كتاب دیگری نیز از او چاپ شده است به نام ة
اللمع " و شاید كتابهای دیگر هم از او چاپ شده باشد .
ابوالحسن اشعری از افرادی است كه افكارش تأثیر زیادی در جهان اسلام
گذاشت و این مایه تأسف است . البته بعدها مناقشات زیادی بر سخنان او
از طرف فلاسفه و معتزله وارد شد . بسیاری از عقاید و آراء او را ابوعلی
سینا در شفا بدون آنكه نام ببرد ذكر كرده و رد نموده است . حتی برخی از
اتباع " اشعری " از قبیل قاضی ابوبكر باقلانی و امام الحرمین جوینی در
نظریه جبری او
درباره خلق اعمال ، تجدید نظرهایی كردند .
امام محمد غزالی اگر چه اشعری است و تا حدود زیادی اصول اشاعره را
تحكیم و تثبیت نموده است ولی مبانی دیگری به آنها داد . " كلام ة
وسیله غزالی به عرفان و تصوف نزدیك شده . مولانا محمد رومی صاحب كتاب
مثنوی نیز به نوبه خود اشعری مذهب است ، ولی عرفان عمیق او به همه
مسائل رنگ دیگری داده است . امام فخر رازی نیز كه با افكار فلاسفه آشنا
بود ، كلام اشعری را تحول و نیرو بخشید .
پیروزی مكتب اشعری برای جهان اسلام گران تمام شد . این پیروزی ، پیروزی
جمود و تقشر بر حریت فكر بود . هر چند جنگ اشعریگری و اعتزال مربوط
است به جهان تسنن ، ولی جهان تشیع نیز از برخی آثار جمود گرایی اشعری بر
كنار نمانده . این پیروزی علل تاریخی و اجتماعی خاص دارد . بعضی حوادث
سیاسی در این پیروزی تأثیر بسزایی داشت .
چنانكه قبلا اشاره شد ، در قرن سوم هجری مأمون كه خود مردی عالم و
روشنفكر بود به حمایت معتزله برخاست ، معتصم و واثق نیز از او پیروی
كردند ، تا نوبت به متوكل رسید . متوكل نقش اساسی درپیروزی مذهب اهل
السنه كه در حدود یك قرن بعد به وسیله ابوالحسن اشعری پایه كلامی یافت
داشت . مسلما اگر متوكل همان طرز تفكر مأمون را می داشت ، اعتزال چنین
سرنوشتی پیدا نمی كرد .
روی كار آمدن تركان سلجوقی در ایران نیز عامل مؤثری در پیروزی و نشر
اندیشه های اشعری بوده است . سلاجقه اهل تفكر و
اندیشه آزاد نبودند بر خلاف آل بویه كه برخی از آنها خود اهل فضل و علم و
ادب بودند . در دربار آل بویه مكتب شیعه و مكتب اعتزال رونق یافت .
ابن العمید و همچنین صاحب بن عباد دو وزیر دانشمند آل بویه هر دو ضد
اشعری بودند .
ما نمی خواهیم از عقاید معتزله حمایت كنیم ، بعدا سخافت بسیاری از
عقاید آنها را بیان خواهیم كرد . آنچه در معتزله قابل ستایش است و مرگ
آنها موجب نابودی آن شد روش عقلانی آنها بود . چنانكه می دانیم دینی غنی
و پرمایه مانند اسلام نیازمند كلامی است كه به حریت عقل ، ایمان و اعتقاد
راسخ داشته باشد .